۲۶ تیر، ۱۳۸۵

فقط نقل قول

صحبت های خانم ونیتا در مورد ازدواج جالب است.(او البته هنوز بچه دار شدن را تجربه نکرده است وگرنه معلوم نیست چه کلمه ای فراتر از «قفس» می توانست برایش بیابد! زندان انفرادی؟ یا زندان انفرادی دو نفره؟!یا چند نفره؟!). ولی کدام زن متأهلی این جا یا در مالزی ( با توصیفی که نویسنده از جامعه ی مالزی کرده است) می تواند چنین حرفی را علناً و با گردن افراشته بگوید بی این که چشم هایی کنجکاو و پر سوال و شاید تخطئه کننده؛ خودش و زندگی خصوصی اش را نکاود؟! خانم دکتر احمدنیای عزیز هم البته ترجیح داده است با ژستی بی طرفانه (!) این حرف را از زبان زنی مالزیایی در ایران تنها «نقل« کند! من هم که البته از قول خانم دکتر نقل کردم! هرگونه برداشت خاصی از این پست را پیشاپیش شدیداً و اکیداً تکذیب می کنم :-)) ( شدم حمیدرضا آصفی!)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مرسی ندای عزیز
یه کم دیر این پست تون رو خوندم. اون خانم مالزیایی در تهران نیستند در مالزی بودند که من با ایشان صحبت کردم. هدفم از آن نقل قول آشنا کردن خوانندگان با طرز فکر متفاوت ایشان بود. خواستم ملاحظه شود که کسی که هندوست می تواند در کشور مالزی که توسط مسلمانان اداره می شود چگونه بیاندیشد و در زندگی ی شخصی اش عمل کند. نه خواستم بگویم خوب گفته نه بد!