۲۰ مرداد، ۱۳۹۰

آدمِ در خود یا آدمِ برای خود

*

آن قدر استعداد داشت که علیرغم داشتن پسرکی 5ساله، و «زن زندگی» بودن، رتبه ی یک رقمی کنکور ارشد را در رشته ی خودش از آن خود کرد. با این حال آن قدر مُصر بود و بر باورهایی که برایش یقینی شده بود، پایبند بود که بی توجه به حرف دیگران، بلافاصله پس از قبولی -با برنامه ریزی قبلی- بچه دار شد. بعد با دشواری زیاد درس ها را گذراند، و در نهایت به خاطر یقین دیگری که برایش حاصل شد، پایان نامه را دفعتاً نیمه کاره رها کرد، و حتی موقع انصراف، گواهی گذراندن واحدها را هم نخواست... و رفت لابد پی چیزی که مثل این درس ها بیهوده و بی حاصل نباشد...

*

برای اش مهم نیست که کسی بگوید زیادی جدی است، کسی را تحویل نمی گیرد، شوخی نمی کند، لبخند نمی زند، اسم شاگردهاش را نمی پرسد و به خاطر نمی سپارد و به شان خیلی کم نگاه می کند. تلاشی برای محبوب القلوب بودن نمی کند، به همه ی دستورالعمل های سنتی و مدرنِ ارتباط موفق و آیین نایس بودن پشت کرده، و همان چیزی است که خودش دلش می خواهد. نوزده سال پیش هم دقیقا همین جوری بود، کسی که 27-8 سالگی آن قدر به قضاوت بقیه بی توجه بوده، حالا که خدا را هم نباید بنده باشد تبعا!!

...

این تیپ آدم ها سخت رشک برانگیزند...


 -------------------------------------------------------------------

پ.ن. عنوان با اقتباس از طبقه ی در خود و طبقه ی برای خود مارکس  انتخاب شده است.

هیچ نظری موجود نیست: